پایان ترم ششم
متنی دوباره و نوشتاری سخت ...
چه زود گذشت!
انگار همین دیروز بود مینوشتم پایانترم پنجم... ترم ششم شروع شد و الآن تمام شد...باز هم ورقی از دفتر خاطراتم را با لحظات شاد و غمگینترم ششم دانشجوییام پر میکنم. این بار روز آخر خیلی ساکت و پراکنده بود. انگار هیچ کس باور نمیکردند که روز آخر است و 3 ماه همدیگر را نمیبینیم نه سلامی دادند و نه خداحافظی ای!
بدترین موضوع انشاء ام همیشه این بود" هرچه میخواهد دل تنگت بگو"
این ترم ترش و شیرین بود. تکالیفی سخت اما شیرین. از گزارش های میدانی مبلمان گرفته تا کلاس های آب و هوا. اما هنوزم به وضعیت آسایش نرسیدیم! تکتک بچههای کلاس را دوست دارم. یادش بخیر انقدر تلاش کردیم برویم سفر علمی، اما از سفر علمی فکر و خیال چگونه رفتن و چگونه آمدن ماند!این ترم کدام یک از اعضای کلاس را موفق بدانیم؟ چه کسی از اعمال و رفتار خود راضی است؟ چه کسی را رنجاندیم؟ و چه کسی را شاد کردیم؟
این ترم من خودم که از دوستانم راضی بودم.از مرام هادی تا روحیهی خستگیناپذیر حسین و باز هم تلاش افشار!
از استادان این ترم بسیار ممنون. از تمام همکلاسانم ممنون.دوباره هر کسی مطلبی داشت برای پایانترم ششم برام بفرستید تا با نام خودتون ثبتش کنم.
به قول دوستان «تا های دوباره، بای»
چایت را بنوش نگران فردا نباش ، از گندمزار من و تو ، مشتی کاه می ماند برای بادها.......
یاد هر چی درس و دانشگاه و گردش علمی وعده داده شده و بر باد رفته ست بخیر _ فقط این وسط دم رفقای با معرفت گرم که سبب ساز خیلی از خاطره های به یادماندنی دانشگاه و دوران دانشجویی هستند .